کتاب مجموعه حکایات عرفانی و اخلاقی – یدالله رنجبر کهن
گردآورنده: یدالله رنجبر کهن
ناشر: بهار سبز
شابک: ۳-۷-۹۱۴۱۴-۹۶۴-۹۷۸
شماره کتابشناسی: ۱۲۴۱۲۰۳
درباره کتاب مجموعه حکایات عرفانی و اخلاقی – یدالله رنجبر کهن :
مجموعه های داستانی و نقل قول های عرفانی متعلق به قشر یا قوم خاصی نیست و می توان رگه های آن را در ادبیات جهان با اندکی موشکافی دریافت. آن چه امروز ادبیات قومی نامیده می شود، زیرساخت باارزشی از ادبیات عرفانی به شمار می آید. پژوهش در زمینه مردم شناسی بومی ایرانیان گویای این مطلب است که مثل ها و حکایات در بازگو کردن گفتارهای حکیمانه و معانی صوفیانه نقش اساسی را ایفا کرده است. این مجموعه حاوی حکایات عرفانی و اخلاقی از شخصیت های برجسته پارسی زبان به همراه شرح حال و زندگی نامه آنان است. از جمله این افراد می توان مولوی، سعدی، غزالی، عطار نیشابوری، ناصرخسرو قبادیانی، خواجه عبدالله انصاری، ابوسعید ابوالخیر، عین القضات همدانی، محمد عوفی، شبلی، سوزنی سمرقندی، و حمدالله مستوفی را نام برد.
امثال و حکایت عرفانی از دیرباز ایرانیان را میراثی گرانمایه به شمار می آمده است. این اشارات از فرهنگ غنی و پر بار پارسیان سرچشمه حیات گرفته و به دلیل همسو بودن با فرهنگ و تفکر مردم مورد پسند بوده است. مواردی از کتاب مجموعه حکایات عرفانی و اخلاقی – یدالله رنجبر کهن به شرح زیر است:
روزی مردی با زنش در باغ نشسته بود و کتاب می خواند، مرگش نزدیک شد. باغ را گفت: تو را آب دادم و آبادان داشتم، امروز من می روم با من چه خواهی کردن؟
از باغ آوازی آمد که مرا پای نباشد که با تو بیایم و چون تو بروی دیگری خواهد آمد.
از باغ نومید شد…پس زن را گفت عمر در تو کردم و از بهر تو رنج ها کشیدم، امروز بخواهم رفت چه کنی؟
گفت تا زنده باشی خدمت کنم و اگر بمیری جزع و فریاد کنم و چون تو را ببرند با تو تا لب گور بیایم و چون پنهان شوی، در خاک نیایم اما بنالم و بگریم و بازگردم و شوهری کنم.
مرد از وی نیز نومید شد. روی به کتاب کرد و گفت: بخواهم رفت، چه خواهی کرد؟
کتاب گفت: من با تو باشم اگر در گور شوی من مونس تو باشم و چون قیامت برخیزد دستگیر تو شوم و هرگز تو را تنها نگذارم.
